آشنایی با تفسیر شبر

پدیدآورمیرزا علیزاده

نشریهمجله علوم و معارف قرآن

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 1099 بازدید
آشنایی با تفسیر شبر 1

میرزا علیزاده

بزرگانی در گستره فرهنگ اسلامی رخ نموده‏اند که به برکت قرآن، جهانی از دانش و فرهنگ را در خود داشته‏اند؛ اندیشه‏ورانی که از دولت قرآن گامهایی بس بزرگ و سرنوشت‏ساز برداشته‏اند تا سرابهای زندگی را پشت سر نهند و انسانهای تشنه را به سرچشمه‏های زلال رهنمون شوند؛ دانشورانی که در راه شناسایی و شناساندن معارف بلند قرآنی، سر از پا نشناخته، تلاش نموده‏اند تا انسان سرگشته را از وادی گمراهی به راه آرند و او را به سر منزل مقصود ره نمایند . ایشان در این راستا، قرآن، این کتاب ابدی و ناب و لبریز از چشمه‏ساران زندگی پاک را وجهه همّت و الگوی خویش قرار داده‏اند تا با اطمینانِ تمام، انسانها را به گمشده خویش برسانند و آنان را در دریای پهناور و اقیانوس بیکران قرآن مجید غوطه‏ور و شستشو نمایند.
اینان در هر زمان و مکان، کم و بیش وجود داشته و دارند و هماره پاسدارانِ راهیابی و راهنمای بشر از حرامیان کژاندیش بوده و هستند . از سوی دیگر، علم تفسیر عمری به درازای خود قرآن دارد و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم خود مبیّن و مفسّر آن بوده است، که تاریخِ تفسیرها و مفسّران را باید در نوشته‏هایی بدین نام جستجو نمود.
از این گذشته، حوزه جغرافیایی اسلام در گذر زمان همواره متحوّل و ناثابت بوده است. زمانی مکّه و مدینه (حجاز) مرکز گسترش آن بود و دوره‏ای شامات و عراق و ... و در سده‏های اخیر ایران بویژه حوزه پربرکت و مقدّس قم در چند دهه گذشته، فرهنگبان اسلام بوده است. در عراق، حوزه علمی نجف هنوز از حوزه‏های مشهور اسلام است. اصولاً حوزه جغرافیایی، فرهنگی اسلام از اسپانیا تا چین و خاور دور گسترش داشته و هم اکنون نیز رو به گسترش است. در همه این مکانها و به فراخور حال، فرهنگبانان مسلمان همچون خورشید بر آسمانِ زادبومشان و حتّی در دیگر افقها پرتو افشانی نموده و می‏نمایند. در این میان، حوزه‏های علمی عراق از نام‏آورترین حوزه‏های علمی اسلام و تشیّع بوده‏است؛ حوزه‏هایی که خاستگاه میراثبانان اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بوده و هست، گر چه در برهه‏هایی از تاریخ پربرکتشان بویژه در دهه‏های گذشته لکّه‏های سیاهی از ابر جلو نورافشانی آنها را گرفته است، ولی خورشید همواره زیر ابر نمانده و نمی‏ماند .
یکی از مراکز علمی، دینیِ عراق، حوزه علمیّه کاظمین است که حضرت آیة الله العظمی سیّد عبداللّه حسینی مشهور به شُبَّر از فارغ‏التّحصیلان آن است . این ژرف اندیشِ فرزانه و عالِم ربّانی، خدمات شایانی در زمینه‏های گوناگونِ علمی و اجتماعی بویژه تفسیر قرآن، به فرهنگ اسلام و تشیّع نموده و در این راستا سه اثر با ارزش در تفسیر از خود به یادگار گذاشته است که در بخش نسخه شناسی با نسخه‏های خطّی و چاپی هر کدام آشنا خواهیم شد . ما در این نوشتار برآنیم تا با یاریِ خداوند یکی از این سه اثر یعنی «الوجیز»(1) را به دوستدارانِ فرهنگ قرآن بویژه شیفتگان علوم قرآنی و تفسیر بشناسانیم . برای دستیابی به این مهم، نوشته زیر را در سه بخش فراهم نموده‏ایم که از نظرتان می‏گذرد:
1ـ نگاهی گذرا به زیستنامه شُبَّر (1242 ـ 1188 ه ق)
2ـ آشنایی با تفسیر شُبَّر
3ـ کاستی‏ها
4ـ نسخه‏های تفسیر شُبَّر

بخش نخست: نگاهی گذرا به زیستنامه شُبَّر

1ـ ولادت و زادبوم: کودکی در سال 1188 ه ق در خانواده‏ای مذهبی و دانش پژوه در نجف اشرف دیده به جهان گشود، که او را عبداللّه نامیدند. این کودکِ فرّخ پی از فرّخ‏تباران و فرخنده اقبالانِ تاریخِ بشری است، چرا که از تبار حسین بن علی علیهماالسلام امام سوم شیعیان و از اندیشه‏وران برجسته سده دوازده و سیزدهم ه ق است.
وی پس از مدّتی همراه پدر بزرگوارش علاّمه سیّد محمّد رضا حسینی شُبَّر به کاظمین کوچ نمود و تا پایان عمر در آن شهر مقدّس به تألیف، تصنیف، تدریس و حلّ و فصل مشکلات مسلمانان پرداخت.
2ـ رشد و بالندگی: بی‏گُمان، تربیت نقشی بزرگ در رشد، پاکی، بالندگی و پیشرفت کودک دارد . از سوی دیگر باید دانست تربیت هر چند نیکو و نتیجه‏بخش باشد، امّا اگر کودک دارای استعداد فطری (آمادگی و توانِ سرشتی) نباشد، ثمری نخواهد داشت، زیرا تربیت مانند آینه‏ای است که خِرَد را صیقل می‏دهد، ذهن را صفا و روشنی می‏بخشد و کودک را به اندازه آمادگی و ویژگیهای فطریش به سوی کمال رهنمون می‏شود. پس اگر نونهال مستعدّ و آماده بود و مدرسه و معلمی ـ اعم از خانواده و والدین و مدرسه اصطلاحی ـ داشت تا او را در دامن خویش بنشانند و برنامه تکاملی او را درست طرح‏ریزی و اجرا کنند، بی‏گمان رشد چشمگیر و مطلوبی خواهد نمود و سرانجام رهبر و الگوی جامعه خود می‏شود.
مرحوم شُبَّر از کسانی است که هم هوشی سرشار و هم آموزگاران و استادانی کارآمد و دلسوز و آشنا به راه و رسم پرورش و آموزش داشت، چرا که پدران بزرگوارش، رهبران و معلّمان اجتماع بوده و هستند، بویژه پدر گرامی و ارجمندشان که مردی وارسته و الگو بود، به گونه‏ای که در زمان خویش قطبی از اقطاب شیعه و شریعت اسلامی و در دانش و پژوهش، تکیه‏گاه دانش پژوهان و در کردار و کُنِشِ نیک، ضرب‏المثل بود.
3ـ شخصیّت علمی: اندیشمندِ فرزانه ما از مشاهیر علمای سده دوازده و سیزدهم‏هق است که در تمام(1) رشته‏های علوم اسلامی، متخصّص بود . او فقیه، متکلّم، مفسّر، محدّث، اصولی، استاد اخلاق ـ چه اخلاق نظری و چه اخلاق عملی ـ و ... بود .
آثاری که مرحوم شُبَّر از خود به یادگار گذاشت، به سانِ اعجازی در تألیف و تصنیف است؛ نوشته‏هایی که از یک سو در نوع خود بسی ارزشمند و کم‏نظیر بوده و از سوی دیگر در زمانی نسبتاً کوتاه به رشته نگارش درآمده است، زیرا معظّم‏له در 54 سالگی از دنیا رفته و این همه آثار گرانسنگ، بیانگر ذهنی سرشار و خلاّق، جسمی توانمند و شاداب، روحی بزرگ و اراده‏ای پولادین است . تاریخ به ما می‏گوید که پرتألیف‏ترین اندیشمند شیعی مرحوم علاّمه حلّی و سپس علاّمه مجلسی رحمه‏الله است. دو بزرگواری که نامشان در گلشن تاریخ تشیّع جاوید و همیشگی است، ولی هرگاه بخواهیم نفر سومی را در انبوه و گونه‏گونی آثار سراغ بگیریم، به عالم ربّانی سیّد عبداللّه شُبَّر برمی‏خوریم؛ همو که در زمان خود به دلیل پرکاری و کثرت و تنوّع آثار به مجلسی دوم شهرت یافت.(2)
4ـ حافظه و توانِ یادگیری: مرحوم شُبَّر علاوه بر سرمایه انبوه علمی، دارایِ حافظه‏ای نیرومند و کمیاب، دقّتی فوق‏العاده و آگاهی گسترده‏ای بود. بسیار اتّفاق می‏افتاد که او را به وسیله خواندن متن روایاتی می‏آزمودند، بدین گونه که روایات را مقطوع‏السّند می‏نمودند و از او می‏خواستند تا سلسله سند را به معصوم علیه‏السلام برساند. او نیز باهوش سرشار و حافظه نیرومند خویش، سلسله اسناد را به اهل بیتِ عصمت و طهارت می‏رساند. این کار بارها و بارها از سوی بزرگان وعلمای معاصرش که خود محدّثان و دانشورانی بنام بودند، پیش آمد.(3)
5ـ روش شُبَّر در تألیف: روش نویسندگان و پژوهشگران معمولاً چنین است که به هنگام نوشتن و پژوهش باید در محیطی آرام و بی‏سروصدا باشند. به همین دلیل، بیشتر مکانهای ویژه‏ای برای این مهم در نظر می‏گیرند و آثارشان را به دور از دغدغه خاطر، تألیف و تکمیل می‏نمایند.
ولی پژوهشگر فرزانه ما ـ مرحوم شُبَّر ـ بر خلاف روشِ پیشگفته، در جلسات عمومی می‏نشست و در دست راست قلم و در دست چپش کاغذ بود.گاهی می‏نگاشت، زمانی با دیدار کنندگانش سخن می‏گفت و با وجود این، دعاوی را به بهترین شکل، حلّ و فصل می‏نمود. بدین سان انبوه ملاقات کنندگان و سروصدای ارباب رجوع او را از تألیف و کارهای علمیش باز نمی‏داشت(1)، چرا که این گونه انسانها، شیرینی دانش و دانش‏پژوهی را با تمام وجود دریافته‏اند و از این رو، هر گونه سختی و مانع در برابر آنان تاب نمی‏آورد.
6ـ راز پُرْتألیفیِ شُبَّر: برنامه‏ریزی درست، پایبندیِ بدان در صورت نبودِ موانع، توانایی و استعدادهای فردی و از همه مهمتر تربیت صحیح خانوادگی و ... از ویژگیهای بهره‏وری و استفاده بهینه از نعمت عمر و دیگر سرمایه‏های خدادادی است. چنین رویکردی در زندگی، روند تکاملی انسان را به نحو فزاینده‏ای شتاب می‏بخشد، به گونه‏ای که انسان موانع گوناگون را درسیر تکاملی خویش یکی پس از دیگری پشت سر می‏گذارد و سرانجام قله‏های دانش و فضیلت و انسانیّت را با سرفرازی فتح می‏نماید. همه عناصر پیشگفته برای مرحوم شُبَّر فراهم بود. افزونِ بر این، او مورد توجّه و عنایتِ ویژه امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام بود.
نقل شده که مرحوم شُبَّر در این باره چنین گفته است:
«انبوه تألیفات من به سبب توجّه امام هُمام موسی بن جعفر علیه‏السلام است، زیرا من حضرتش علیه‏السلام را در خواب دیدم و قلمی به من عطا کرد و فرمود: «بنویس». از آن هنگام، این توفیقها را به دست آوردم و آنچه انجام دادم به برکت همین قلم است.(1)
7ـ کرامت و تقوای شُبَّر: مرحوم سیّد محمّد معصوم از شاگردان شُبَّر و از علمای بزرگ عصر خویش، کرامتی را که خود شاهد آن بوده است، چنین باز می‏گوید:
«من فضیلتی از او (مرحوم شُبَّر) دیدم که از همه فضیلتها بالاتر است. یک سال خشکسالی شد. سعید پاشا والی بغداد به مردم دستور داد تا سه روز روزه بگیرند و سپس برای استسقاء و درخواست باران از شهر بیرون روند. مردم بغداد نیز به دستور والی عمل کردند. هنگامی که از خانه بیرون آمدند لکّه‏هایی از ابر در آسمان نمایان بود. زمانی که (نماز باران و) نیایش ایشان به پایان رسید (نه تنها باران نیامد بلکه) ابرها (نیز) پراکنده و هوا آفتابی شد. مردم ناامید و سرافکنده به خانه‏های خویش بازگشتند.
مرحوم شُبَّر قدس‏سره به مردم کاظمین دستور فرمودند تا سه روز روزه بگیرند. آنها هم روزه گرفتند. پس از سه روز، همراه مردم کاظمین با پای برهنه به سوی مسجد براثا با حالت دعا و زاری به راه افتاد. با این که اندامی جسیم داشت و از راه رفتن عاجز و ناتوان بود، ولی بر مَرکَبی سوار نشد، بلکه با پای برهنه مسیر از شهر تا مسجد را پیمود. در مسجد نمازگزارد و نیایش نمود و گریست. هنوز دعایش تمام نشده بود که ابر فضا را پوشاند و رعد وبرق شروع شد و باران درگرفت و همه زمینهای عراق اعمّ از بغداد و دیگر جاها را سیراب نمود. بسیاری از خانه‏های اهالی بغداد را تخریب نمود به گونه‏ای که مردم ترسیدند غرق شوند. (آن گاه) در خدمتشان به شهر بازگشتیم.»(2)
مشهور است که پدرش او را در عنفوان جوانی به سوی خود خواند و چنین خطابش نمود:
«اگر از مالی که به تو می‏دهم برای درس خواندن و درس دادن استفاده نکنی ـ اگر چه یک روز باشد ـ آن مال را بر تو حلال نمی‏کنم.»
مرحوم شُبَّر این سخن را در تمام دوران زندگی خویش آویزه گوش نمود، به گونه‏ای که در زمان تحصیل دیده شد که «دوات» خویش را برای تهیّه غذا فروخت. هنگامی که دوستان وی علّت این کار را پرسیدند، پاسخ داد:
«امروز کسالتی داشتم که در پی آن بناچار از مطالعه مستمرّ و پیگیر درسم ناتوان بودم. دلیلی نیز نیافتم تا به خود اجازه دهم که از اموال پدرم چیزی بخورم.»(1)

مرحوم شُبَّر از دیدگاه دانشمندان مسلمان

در این بخش، دیدگاه برخی از دانشمندان مسلمان را درباره مرحوم سیّد عبداللّه شُبَّر می‏آوریم تا عظمت این عالم ذوفنون بیش از پیش نمایان گردد.
1ـ شیخ عبدالنّبی کاظمی رحمه‏الله : سیّد عبداللّه شبّر در همه زمینه‏های معارف اسلامی از تخصّص کافی برخوردار بود و در بیشتر زمینه‏ها از تفسیر، فقه، حدیث، لغت، اخلاق، اصول دین و مانند آن تصنیف نمود. هیچ کس مانند او در تندنویسی و (در عین حال) درست و محکم‏نگاری وجود نداشت.(2)
2ـ سیّد محمّد معصوم رحمه‏الله : امام شُبَّر از شخصیّتهای پرخیر و برکتی است که تاریخ او را جاودانه خواهد کرد. او دارای سرمایه‏ای علمی، حافظه‏ای نادر و کمیاب و اطّلاعی گسترده بود. ما در برابر شخصیّت و سرمایه علمی ایشان، جز این که سر تعظیم فرود آریم، کار دیگری نمی‏توانیم انجام دهیم.(3)
3ـ محمّد حسین ذهبی: سیّد عبداللّه فرزند محمّد رضا علوی حسینی مشهور به شُبَّر، فقیه محدّث، مفسّری بسیار دانا و دارای دانش فراوانی است. در دانش اخلاق مرد بزرگی است. با عمری کوتاه، کتابهای زیادی نوشت. سپس نام شماری از نوشته‏های شُبَّر را می‏نویسد.(1)
4ـ محدّث قمی: سیّد عبداللّه شُبَّر حسینی کاظمی، فاضلی هوشیار، محدّثی عالیمقام، فقیهی متبحّر، دانشمندی الهی و در روزگار خود به مجلسی دوم مشهور بود. کتاب مفاتیحِ(فیض کاشانی) را در چند مجلّد شرح و نیز کتابی به نام جامع‏المعارف و الأحکام را که در بردارنده روایات و شبیه بحارالانوار مجلسی است، تألیف نموده‏است. کتابهای زیادی در زمینه تفسیر، حدیث، فقه، اصول دین و ... دارد.(2)
5ـ مدرّس تبریزی: سیّد عبداللّه بن محمد رضا بن محمّد بن احمد بن علی علوی حسینی موسوی، مشهور به شبّر (بر وزن مدّت) از اعیان و مجتهدین فقهای امامیّه و ثقات محدّثین اثنی عشریّه و عالمی است عامل، عابد، زاهد، متّقی، دارای خصال حمیده و اوصاف پسندیده و تمامی علوم شرعیّه را جامع. با آن همه مواظبت و ممارستی که در انجام اطاعات و عبادات دینیّه از قبیل زیارت ائمه علیهم‏السلام و برادران دینی و نوافل و فتوا و قضای حوائج مسلمین و مانند اینها داشته، باز هم در اکثر علوم دینیّه از فقه و حدیث و تفسیر و لغت و اخلاق و کلام و اصول فقه و غیر آنها تألیفات سودمند و طریفه بسیاری دارد. در سرعت و جودت تألیف بی‏نظیر و در عصر خود به مجلسی ثانی مشهور بود، از شیخ جعفر کاشف الغطاء و میرزای قمی و صاحب ریاض و میرزا مهدی شهرستانی و دیگر اکابر وقت اجازه داشت. آن گاه بخشی از آثار ایشان را برمی‏شمارد.(3)
6ـ مرحوم مامقانی: گر چه موضوع این کتاب (تنقیح المقال) زندگینامه علماء نیست، ولی بزرگی شأن سیّد (عبداللّه حسینی شُبَّر) و مجتهد و محدّث بودنش ما را بر آن داشت تا زندگینامه‏اش را بر اساس آنچه که شاگردش، شیخ عبدالنّبی کاظمی قدس‏سره نوشته است، در این جا بیاوریم.(1) آن گاه سخنان مرحوم کاظمی را که پیشتر گذشت به شرح می‏آورد.
7ـ دکتر حامد حَفْنی داوود(2): نویسنده این تفسیر گرانسنگ، علاّمه سیّد عبداللّه فرزند سیّد محمّد رضا شُبَّر حسینی است . او از تبار حسین علیه‏السلام و شاخه‏ای از درخت تناور و پرثمر و پرشاخ و برگ محمّدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است . شاگرد سیّد علی طباطبایی صاحب ریاض است. از علاّمه شیخ جعفر نجفی جدِّ علاّمه شیخ محمّد حسین آل‏کاشف‏الغطا اجازه تدریس و نقل روایت و آثار او را داشت. آثار فراوانی را از خود به یادگار گذاشت. اگر صفحاتِ نوشته‏هایش بر سالهای زندگیش (54 سال) تقسیم شود، برآورد می‏شود که به طور متوسّط هر روز یک جزوه تألیف کرده است. به همین دلیل، معاصرانش او را «مجلسی دوم» لقب دادند.(3)
8ـ سیّد محسن امین: خاندان شُبَّر از خانواده‏های دانشمند و معروف عراق هستند. مرحوم سیّد عبداللّه شُبَّر محدّث و نویسنده‏ای پرتألیف است. صاحب دارالسّلام او را به «دانشمند مورد تأیید و اعتماد» وصف کرده است. سپس سخن اخیر دکتر حامد حفنی داوود را ـ که از نظرتان گذشت ـ می‏آورد. نیز اضافه می‏کند که مرحوم شُبَّر در تصنیف، تندنویس بود، به گونه‏ای که در پایان برخی از نوشته‏هایش چنین نگاشته است:
«شَرعتُ فیها عِنْدَ العشاءِ و تمَّت عِند نصفِ اللَّیلِ» . (اوایل شب تألیف و نوشتن این رساله را آغاز نمودم و نزدیک نیمه شب به پایان رسید.)(4)

استادان و شاگردان

سیّد محمّد رضا شُبَّر (پدر مرحوم شُبَّر)، دانشمند متبحّر و محقّق باریک‏بین سیّد محسن اَعرجی، شیخ جعفر نجفی موءلف کشف‏الغِطاء فی الفقه الجعفری و سیّد علی طباطبایی موءلف ریاض، استادان مرحوم شُبّر و شیخ عبدالنّبی کاظمی، رجالی معروف، شیخ اسماعیل فرزند شیخ اسداللّه، سیّد علی عاملی، فرزند مرحوم شُبَّر به نام سیّد حسن شُبَّر و ... شاگردان وی بوده‏اند.(1)

آثار و نوشته‏ها

مرحوم شُبَّر بیش از هفتاد رساله و کتاب نگاشته که برخی از آنها به دهها جلد می‏رسد؛ به عنوان مثال جامع‏المعارف و الأحکام بیست جلد است که با قطع رحلی و حجم بیش از چهارصد صفحه خطّی نگاشته است. به همین دلیل اگر این کتاب چاپ شود، احتمالاً از نظر حجم به اندازه بحارالانوار شود. از این رو، موءلف روضات‏الجنّاتمی‏نویسد:
«له (مرحوم شُبَّر) کتاب جامع‏المعارف و الأحکام فی عدّةِ مجلّداتٍ یشبه بحارَالأنوارِ و کتابٌ آخرُ مختصرٌ منه.»(2)

وفات شُبَّر و بازتاب آن

این عالم ربّانی در سال 1242 ه ق در 54 سالگی دیده از جهان فرو بست . ارتحال این بزرگمرد موجی او حزن و اندوه و ماتم را در شهرهای کاظمین، بغداد، نجف و ... ایجاد نمود.
مرحوم سیّد محمّد معصوم می‏نویسد:
«هنگامی که خبر ارتحال آن مرحوم به گوش اهالی کاظمین و بغداد رسید، همچون موج، گریان و نالان به سوی خانه ایشان سرازیر شدند. تابوت جنازه‏اش را بر روی دست تا حرم کاظمین (امام موسی کاظم و امام جواد علیهماالسلام ) حمل کردند و او را در کنار آرامگاه پدرش رحمه‏الله به خاک سپردند. تمام شهرهای عراق در عزا و ماتم فرو رفت.
مرحوم صاحب جواهر ـ مرجع تقلید وقت ـ در نجف برای مرحوم شُبَّر مجلس ترحیم گرفت. در ایران نیز برای ایشان مجالس سوگواری و نوحه‏خوانی برگزار شد. سپس فرزندش سیّد حسن شُبَّر بر کرسی تدریس و تحقیق پدر تکیه زد و شاگردان پدر نیز پیرامون او را گرفتند و بدین گونه افاضه پدر توسط فرزند خلفش استمرار یافت. سیّد حسن نیز برخی از آثار ناتمام پدر را تکمیل نمود.»(1)

بخش دوم: آشنایی با تفسیر شُبَّر

گوناگونی موضوعهای قرآنی مقوله‏ای است که تفصیل آن از حوصله این مقاله بیرون است، ولی برجستگی برخی از آنها بویژه موضوعات اختلافی در میان فرقه‏های اسلامی، اشاره به بعضی از مباحث را ـ از باب قطره‏ای از دریای بیکران قرآن ـ ایجاب می‏نماید. ناگفته نماند که ما تنها دیدگاه شیعه و الزاماً نظرگاه مرحوم شبّر را در این جا می‏آوریم. سیاهه این موضوعها به قرار زیر است:
ـ بحثهای ادبی؛
ـ بحثهای کلامی؛
ـ بحثهای علوم قرآنی؛
ـ بحثهای فقهی.

بحثهای ادبی

از آن جا که نزول قرآن در زمانی رخ داد که ادبیات در حجاز بویژه مکّه رونق فراوانی داشت، آیات قرآن در بهترین قالبهای ادبی نازل شد و اگر غیر از این می‏بود، پذیرفتن سروش الهی برای اعراب سخندان، ادیب و در عین حال مشرک و بت‏پرست، ناممکن بود. این جاست که اعجاز ادبی قرآن رخ می‏نماید و ادیبان و نکته سنجان عرب را شیفته خود می‏نماید. پس دور از انتظار نیست که جلوه‏های ادبی در این صحیفه آسمانی و کتاب اوید بدرخشد. ما نیز در چهارچوب این مقاله، به نِکات ادبی آیاتِ الهی که مرحوم شُبَّر به آنها اشاره نموده است، به شیوه گزینش و اشاره بسنده می‏نماییم:

1ـ لغت

همان گونه که می‏دانیم در قرآن ترکیبها و لغتهایی هست که فهم آن حتّی برای اعراب امروز نیاز به شرح و توضیح دارد؛ مثلاً عرب امروزی معنای کلمه «أَلْعِهْن»(1) یا کلمه «أَلْمَنْفُوش»(2) را بدون توضیح درنمی‏یابد.
الف ـ «ألم تر إلی الملأ...»(3)
مرحوم شُبَّر کلمه «الملأ» را به «جَماعَةُ الأشرافِ (اشرافیان)» معنی کرده است.
ب ـ «إنَّ شرَّ الدَّوابِّ ...»(4)
وی در ذیل کلمه «الدّوابّ» چنین می‏نگارد: «ما دَبَّ عَلَی الأَرضِ»؛ یعنی: آنچه (هر جانداری) که بر روی زمین بجنبد و حرکت نماید.
ج ـ «و ما ذلک علی اللّه بعزیزٍ»(5)
نیز کلمه «عزیز» را در این آیه به معنای «صَعْب» (سخت و دشوار) می‏گیرد.
ناگفته نماند که مفسّران از دیر باز برای کلمات قرآن، چه غریب و چه مأنوس، آثاری نگاشته‏اند که می‏توان از مفردات راغب اصفهانی، غریب القرآن طریحی، کلماتُ القرآن تفسیرٌ و بیان از محمد حسنین مخلُوف و ... نام برد.

2ـ صرف

الف ـ «و المطلَّقات یتربَّصن بأنفسهنَّ ثلاثة قروءٍ»(1)
کلمه «قروء» بر اساس مفادِ آیه که بیانگر طُهر و پاکی (از عادات ماهانه) است، می‏بایست «أَقْراء» باشد، زیرا آیه مبیّن جمع قِلّه (اندک) می‏باشد که در زبان عربی بر سه تا ده اطلاق شده است. وزنهای این جمع چهار وزن است که هیچ کدام بر وزن «فُعُول» نیست. ابن مالک و زنهای جمع قلّه را چنین به نظم کشیده است: «أَفْعِلَةٌ» «أَفْعُلٌ» ثُمَّ «فِعْلَةٌ» ثمَّةَ «أَفْعالٌ» جُمُوعُ قِلَّةٍ یعنی: وزن جمع‏های قلّه و اندک عبارتند از: اَفعله، اَفعُل، فِعلَه و افعال.
مرحوم شُبَّر در توجیه صرفی این کلمه می‏نویسد:
«آوردن کلمه «قروء» که بیانگر کثرت است و حال آن که جمع در آیه، جمع قلّت می‏باشد و صیغه‏اش می‏بایست «أَقْراء» (بر وزن أَفعال) می‏بود، بدین سبب است که هر یک از دو جمع قلّت و کثرت به جای همدیگر به کار می‏روند و در این آیه آوردن «قروء» بر «أقراء» ترجیح داده شده است.»(2)
ب ـ نکته صرفی دیگری که در این آیه هست این است که یک حکم الهی که باید صورت انشایی داشته باشد، به گونه خبری بیان شده است، زیرا همان گونه که می‏دانید کلمه «یَتَرَبَّصْنَ» خبر برای «أَلْمُطَلَّقاتُ» است و می‏باید با صیغه امر بیان شود . رازِ این نکته چیست؟ مرحوم شُبَّر می‏نویسد:
«... معنای جمله خبری، امر و فرمان است و دلیلِ آوردن خبر به جای انشاء برای تأکید (بر حکم الهی) است.»(3)
ج ـ می‏دانیم که اگر کاری در زمان گذشته رخ دهد باید برای بیان آن کار از فعل گذشته استفاده کرد، امّا در قرآن آیه‏ای داریم که خداوند می‏فرماید ما در گذشته فرمانی دادیم و همان زمان هم امتثال و اطاعت شد، ولی انجام دادن آن را با فعل مضارع بیان فرموده است.
توجیه آوردن فعل مضارع چیست؟ آیه این است:
«إنَّ مثل عیسی عند اللّه کمثل ادم خلقه من ترابٍ ثمَّ قال له کن فیکون.»(1)
براستی، مَثَلِ عیسی، نزد خدا همچون مَثَلِ (آفرینش) آدم است. او را از خاک آفرید. سپس به او گفت: «باش»، پس وجود یافت.
مرحوم شُبَّر می‏نویسد: (این که به جای فعل ماضی، از فعل مضارع استفاده شده به سبب آن است که) «فیکونُ» حکایت حال ماضی است.(2)
خوانندگان گرامی برای آگاهی بیشتر به سوره‏های حج/ 19، محمّد/ 16، حجرات/ 9، حجّ/ 25، توبه/ 69 و اعراف/ 160 مراجعه فرمایند.

3ـ نحو

برخی از آیات قرآن در نگاه نخست، بر خلاف قواعد نحوی است. از این رو مفسران توجیهاتی برای این گونه آیات بیان نموده‏اند. مرحوم شُبَّر نیز به عنوان مفسری ژرف‏اندیش، دیدگاههای ادبی خود را در ذیل این گونه آیات بیان کرده است که ذیلاً از نظرتان می‏گذرد:
*«لیس البرَّ أن تولُّوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکنَّ البرَّ من امن باللّه والیوم الآخر و الملائکة و الکتاب و النَّبیّین و اتی الْمال علی حبه ذوی القربی و الیتامی والمساکین و ابن السَّبیل و السّائلین و فی الرِّقاب و أقام الصَّلاة و اتی الزَّکاة و الموفون بعهدهم إذا عاهدوا و الصّابرین فی البأساء و الضَّرّاء و حین البأس، أولئک الَّذین صدقُوا وأولئک هم المتَّقون.»(3)
شاهد ما در این آیه، کلمه «الصّابِرینَ» است که از نظر قواعد نحو چون عطف بر «مَنْ آمَنَ» است می‏باید مرفوع (الصّابرون) باشد. مرحوم شُبَّر بر این باور است که این کلمه معطوف» نیست، بلکه مخصوص به مدح است؛(1) یعنی در اصل «أَمْدَحُ الصّابِرینَ» است به همین دلیل منصوب است نه مرفوع، ولی چهار جمله پیشین: آتَی المال ...، أقامَ الصَّلاةَ...، اتَی الزّکاة...، المُوفُونَ، عطف بر «من امن» هستند.
*«إنَّ الَّذین امنوا و الَّذین هادوا و الصّابئون و النَّصاری من امن باللّه و الیوم الآخر و عمل صالحاً فلاخوفٌ علیهم و لا هم‏یحزنون.»(2)
شاهد ما در این آیه، کلمه «الصّابِئُون» است. این کلمه از نظر قواعد نحوی عطف بر «الَّذین» است که اسم «إِنّ» و منصوب است. از سوی دیگر می‏دانیم که اعراب معطوف باید همانند معطوفٌ علیه باشد، همان گونه که آیاتی نظیر این آیه در قرآن داریم که «صابئون» معطوف بر اسم «إِنَّ» و منصوب است.(3) پس دلیلِ رفع «الصّابئُون» در آیه پیشگفته چیست؟
پاسخ مرحوم شُبَّر این است که: «اَلصّابِئُونَ» نهاد و گزاره آن محذوف است و تأخیر آن پس از خبر «إِنَّ» در نیّت بوده است. حذف گزاره آن نیز به قرینه خبر «إنّ» است. و در واقع چنین است: «اَلصّابئونَ کَذلکَ»، که جمله معترضه است و بیانگر آن است که صابئان با این‏که گمراهند(4)، ولی اگر ایمانِ درست و عمل نیکویی داشته باشند، خداوند به آنان ثواب و پاداش می‏دهد. از این تفضّل الهی نتیجه می‏گیریم که دیگر پیروان ادیان الهی (اگر ایمان درست و عمل نیکو داشته باشند) از صابئان سزاوارتر به پاداش الهی هستند. آن گاه می‏فرماید:
«الصّابئون» بر محلّ و جایگاهِ اسم «انّ» عطف گرفته نشده، زیرا خبرش در آیه نیامده است.(1)
برای آگاهی بیشتر به سوره‏های نساء/ 162، حجّ/ 25، قیامت/ 2ـ1 و ... مراجعه فرمایید.

4ـ معانی

دانشِ معانی که دارای بحثهای گوناگونی است، بیانگرِ تطابق سخن با مقتضای حالِ مخاطب است. بدین معنی که مثلاً اگر بخواهیم سخنی را به مخاطب بگوییم که او هم براحتی آن را می‏پذیرد، دیگر نیازی به تأکید کلام نیست، بر خلاف جایی که مخاطب گفته ما را نپذیرد که در این صورت ناگزیریم گفتارمان را با آرایه‏های تأکیدی بیان نماییم. قرآن که از نظر علوم ادبی، اثری جاوید و ابدی است، به عنوان کلام خداوند با پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و دیگر انسانها، مطابق اقتضای حال مخاطبانش فرود آمده است و همه آیات آن معیارهای دانش معانی هستند(2)، همان گونه که میزان هدایت بشر در همه زمینه‏های زندگی می‏باشند. اینک چند نمونه از آیات قرآن را از دیدگاه معانی از نظر می‏گذرانیم:
الف ـ درباره کلمه «هُدیً» در آیه دوّم از سوره بقره چنین می‏نویسد:
«... و هُدیً خبرُ محذوفٍ أَو خبرُ ثانٍ لذلک، و التوصیف(3) به للمبالغة و التّنکیرُ للتّعظیم، و اختصاصه بالمتّقین لأنهم المهتدونَ به، أو المراد زیادته و ثباته لهم کاهدنا الصّراط المستقیم.»
ب ـ «إیّاک نعبد و إیّاک نستعین.»(4)
مرحوم شبر در ذیل این آیه چندین نکته ادبی بیان می‏کند که ذیلاً از نظرتان می‏گذرد:

الف ـ تقدیم مفعول:

1ـ للحصر.
2ـ لتقدّمه تعالی فی الوجود.
3ـ للإشعار بأَنَّ العابد و المستعین ینبغی أن یکون نظرهما بالذّات إلی الحقِّ.

ب ـ تکرار ضمیر:

1ـ للتّنصیص علی تخصیص کلٍّ منهما به تعالی.
2ـ لبسطِ الکلام مع المحبوب.
ج ـ تقدیم «نعبد» بر «نستعین»:
1ـ لتَوافق الفواصل.
2ـ لأنّ تقدیم الوسیلة قبل طلب الحاجة أدعی إلی الإجابة.
3ـ لمناسبةِ تقدیم مطلوبه تعالی من العباد علی مطلوبهم.
4ـ لأنّ المتکلم لمّا نَسَبَ العبادة إلی نفسه کان کالمعتدِّ بمایصدر منه فَعَقَّبَهُ بأَنّها ایضاً لاتتمّ إلا بمعونة اللّه تعالی.
د ـ ضمیر مستتر در هر دو فعل برای قاری و اثر آن را نیز بر مفرد می‏داند(1) (اگر چه ضمیر یاد شده جمع (نَحْنُ) است).
هـ مقام و حالتِ کسی که این آیه را تلاوت می‏نماید، به دلایل زیر حالتِ تحقیر و خود را در برابر پروردگار جهان کوچک و ناچیز شمردن است:
1ـ لدخولِ الحَفَظَة.
2ـ أو حاضری الجماعة.
3ـ أو کلّ موجودٍ.
4ـ أو کلّ عضوٍ من أعضائه «و إن من شی‏ء الاّ یسبّح بحمده»(1)
5ـ و إیذاناً بحقارة نفسه عن عَرْض العبادة منفرداً بدون الانضمام إلی جماعة تشارکه.
6ـ احترازاً عن الکذب لو انفرد فی ادّعائه.
و ـ این آیه التفاتی نیکو دارد، زیرا:
1ـ إظهار مزایا المحمودِ یحْسُنُ عند غیره بخلاف العبادةِ و نحوِها فانّه ینبغی کتمانُها عن غیر المعبود فناسبَ الخِطاب.
2ـ و لأنه أقرب إلی الإخلاصِ...(2)

5ـ بیان

دانش بیان علمی است که به وسیله آن راههای گوناگون برای بیان یک مطلب شناخته می‏شود. این بخش از بلاغت نیز دارای بحثهای مختلفی است. برآنیم تا بر اساس دیدگاه مرحوم شُبَّر برخی از نظرگاههای بیانی ایشان را از تفسیرشان گزینش نماییم که در زیر از نظرتان می‏گذرد:
الف ـ «و ضرب اللّه مثلاً قریةً ... فأذاقها اللّه لباس الجوع و الخوف...»(3)
مرحوم شُبَّر در ذیل بخش دوم این آیه، نکته بیانی آن را، که استعاره است، چنین می‏نگارد:
«أُستُعیر الذّوق لإدراک أثر الشّدّة و اللّباس لما غشیهم منها، و أَوقع الإذاقَةَ علیه نظراً إلی المستعار له و هو الإدراک، أی: عرفها اللّه علی أثر لباس الجوع و الخوف.»
ب ـ «إذا رأتهم من مکانٍ بعیدٍ... سمعوا لها تغیُّظاً... و زفیراً»(4)
شَبَّهَ صوت غلیانها بصوتِ المُغتاظِ و زفیرهِ، أو یخلق لها حیاة فتری و تغضبُ و تزفر، و ذلک لِزبانیتها فنسب إلیها علی حذف مضافٍ.
ج ـ «... یطبع اللّه... علی کلِّ قلب متکبّرٍ جبّارٍ»(1)
إسناده إلیه تعالی کنایةٌ عن رسوخه فی الکفر، أو مجاز عن ترک قسره، أو إسناده إلی السَّبب.(2)
* * *

پی نوشت ها:

1. نام دیگر این تفسیر، تفسیر شُبَّر و نیز تفسیر القرآن الکریم است.
1. عبداللّه مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرّجال، ج2، ص213 ـ 212، قطع رحلی.
2. میرزا محمّد علی مدرّس تبریزی، ریحانة‏الأدب فی المعروفین بالکنیة و اللقب، ج2، ص176؛ شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج2، ص352؛
بنیادهای اخلاق اسلامی، ترجمه حسین بهجو، ص23. مأخذ اخیر برگردان کتاب ارزشمند الأخلاقنوشته مرحوم شُبَّر است.
3. زندگینامه جامع شُبَّر، به قلم شاگرد دانشمندش سیّد محمّد معصوم. این رساله در مقدّمه کتاب الأخلاق به‏طور ناقص ولی در مقدمه تفسیر القرآن الکریم به‏طور کامل چاپ شده است.
1. سیدمحمّد معصوم، زندگینامه جامع شُبّر.
1. شیخ عباس قمی، الکُنی و الأَلقاب، ج2، ص352؛ مدرّس تبریزی، ریحانة الأدب، ج3، ص177. ناگفته نماند که مرحوم سید محمد معصوم از شاگردان مرحوم شُبَّر رساله‏ای درباره زندگی ایشان نوشته و این خواب را بدین گونه نقل کرده است: مرحوم شُبَّر امام حسین علیه‏السلام را در خواب دیده است و به او قلمی عنایت کرده و فرموده است: «بنویس که تا زنده هستی خامه‏ات خشک نمی‏شود». رساله سیّد محمد معصوم در مقدمه کتاب الأخلاق شُبَّر در سال 1406 ه ق از سوی «منشورات مکتبة بصیرتی» در قم چاپ شده است.
2. سیدمحمّد معصوم، زندگینامه جامع شُبّر.
1. سید احمد حسینی، مقدمة تسلیة الفُوءاد فی بیان الموت و المعاد، تحقیق رضا استادی، ص6؛ سید عبداللّه شُبّر، بنیادهای اخلاق اسلامی، ترجمه حسین بهجو، ص22.
2. مامقانی، تنقیح المقال، ج2، ص213 ـ 212، به نقل از: تکملة الرّجال شیخ عبدالنّبی کاظمی. (شیخ عبدالنبی کاظمی از شاگردان مرحوم شبّر بوده است).
3. سید محمد معصوم، زندگینامه جامع شُبّر، ص33.
1. محمّد حسین ذهبی، التفسیر و المفسّرون، ج2، ص186.
2. شیخ عباس قمی، الکُنی و الألقاب، ج2، ص352؛ سفینة البحار، (خطّی، انتشارات کتابخانه سنایی)، ج2، ص137؛ هدیّة الأحباب، (چاپ سینا، تهران، 1329)، ص180، جیبی.
3. مدرّس تبریزی، ریحانة الادب، ج2، ص176 ـ 175.
1. مامقانی، تنقیح المقال، ج2، ص213 ـ 212.
2. دکتر حامد حفنی داوود، استاد دانشکده ادبیات در دانشگاه الازهر مصر است . او پیشگفتاری بر تفسیر شُبَّر نگاشته است که دارای اهمیت ویژه‏ای است .
3. همان منبع.
4. سید محسن امین، اعیان الشّیعة، تحقیق حسن امین، (چاپ سوّم: بیروت، دارالتّعارف للمطبوعات، 1400ه ق)، ج39، ص35، قطع رحلی.
1. محمد بن معصوم، زندگانی شُبَّر، مندرج در مقدمه تفسیر شُبَّر.
2. خوانساری، روضات الجنّات، تحقیق اسدالله اسماعیلیان، (قم، 1391ه ق)، ج4، ص263 ـ 261.
1. سید محمد معصوم، زندگینامه جامع شُبَّر.
1. کلمه نخست در سوره معارج، آیه9، و هر دو کلمه به صورت صفت و موصوف (أَلْعِهْن الْمَنْفُوش) در سوره قارعه، آیه5 آمده‏اند. ترکیبِ پیشگفته به معنای پشم ندّافی شده است که امروزه در عربی بدان «الصُّوف المَندُوف» می‏گویند.
2. همان.
3. بقره/ 246 .
4. انفال/ 22 .
5. ابراهیم/ 20.
1. بقره/ 228.
2. شبّر، تفسیر القرآن الکریم، ذیل آیه پیشگفته.
3. همان مأخذ، ذیل آیه 228 سوره بقره.
1. آل عمران/ 59 .
2. همان منبع، ذیل جمله «ثمّ قال له کن فیکونُ».
3. بقره/ 177 .
_
1. همان منبع .
2. مائده/ 69 .
3. بقره/ 62، حجّ/ 17 .
4. این‏که صابئان کیانند و چه آیینی دارند، آیا گمراهند یا نه؟ به تفسیر المیزان ج1، ص196 ـ 192؛ ج6، ص184؛ ج7، ص240 ـ 237؛ ج14، ص358، و همچنین به تفسیر نمونه ج1، ص291 ـ 288؛ ج14، ص46 مراجعه فرمایید.
1. تفسیر شُبَّر، ذیل آیه 69 از سوره مائده.
2. اگر کسی در اسباب نزول آیات مطالعه کند، درخواهد یافت که قرآن چه سان طبق حال مخاطبانش نازل شده است.
3. توجه به این نکته ضروری است که ماده «وصف» در زبان عربی به باب تفعیل نرفته است گر چه کلمه توصیف در زبان فارسی کاربرد زیادی دارد. احتمالاً نوشتن این کلمه از سهو یا ... ناسخان بوده است.
4. حمد/ 5 .
1. بدین معنی که: گر چه ضمیر مستتر در هر دو فعل، جمع است، ولی از آن جا که خواننده یک نفر است، اثر وضعی این درخواست برای آن فرد خواهد بود، ولی به نظر می‏رسد که چنین نباشد، زیرا کسی که این سوره یا این آیه را تلاوت می‏نماید نماینده دیگران نیز هست، مگر آن که در هنگام خواندن فقط خودش را در نظر بگیرد.
1. اسراء/ 44 .
2. حمد/ 5 .
3. نحل/ 112 .
4. فرقان/ 12 . نقطه چین نشانگر توضیح و تفسیر مرحوم شبراست که چون محلّ شاهد ما نبود، نیاوردیم.
1. موءمن/ 35 .
2. از آن جا که مقاله مستقلی تحت عنوان «بدیع در قرآن» در این شماره نشریه چاپ شده است، به بررسی این مسأله نپرداختیم.

مقالات مشابه

«غریب القرآن» ابان بن تغلب

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندهمحمد حسین مدنی

بازیابی روایات کتاب «التفسیر» علی بن ابی حمزه بطائنی

نام نشریهحدیث اندیشه

نام نویسندهعلی راد, سیدعلیرضا حسینی, مرضیه جمالی

وضعیت تفاسیر شیعی در هند

نام نشریهفصلنامه مشكوة

نام نویسندهسیدمصطفی احمد‌زاده

تفسیر مصباح الهدی

نام نشریهسفینه

نام نویسندهحمید سلیم گندمی

آیت الله خوئی و البیان

نام نشریهفروغ وحدت

نام نویسندهمحمدرضا پیرچراغ

سبک شناسی تفسیر در خلاصه البیان فی تفسیر القرآن

نام نشریهبینات

نام نویسندهسیدمجتبی میردامادی